نیلانیلا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

به امیداین که این وبلاگ بعدها یاداورخاطرات کودکیت باشد

اولین مسافرت

امروز پنجم بهمن ماه هست و قراره من و تو با مامان جون و بابا جون بریم تبریز. ظهر همکارام اومدن دیدنت. عصر ساعت ٥ راه افتادیم که بریم تبریز. اولین مسافرتت بود. خیلی نگران بودم چون دکتر گفته بود زیر یک ماه صلاح نیست تورو ببریم مسافرت چون گوشت تو ماشین اذیت میشد. به هر حال راه افتادیم. ٩ ماه بود که از تهران خارج نشده بودیم. سوار که شدیم تا خود تبریز لالا کردی. شیرهم نمی خوردی. مامان جون به زور با قاشق بهت شیر میداد. نصف شب رسیدیم خونه بابا جون اینا. اولین قدمت به خانه پدری من مبارک!!!!!!!!!!!!!!!! ...
24 ارديبهشت 1392

افتادن ناف

چهارم بهمن ماه بود که بالخره نافت افتاد. تا الانش نبردیمت حموم.  میترسیدیم اب بخوره بهش. ولی امروز صبح افتاد . سرکوچمون الان که ساکنشیم یه دانشگاه هست دادیم نافتو باباعلیرضا برد اونجا انداخت که وقتی بزرگ شدی بری دانشگاه. نمی دونم تاثیر داره یا نه. به هر حال مطمئنا که بزرگ بشی بهترین رشته قبول خواهی شد نفسم. ...
24 ارديبهشت 1392