نیلانیلا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

به امیداین که این وبلاگ بعدها یاداورخاطرات کودکیت باشد

بیمارستان

1392/7/22 9:10
نویسنده : مامان ندا
342 بازدید
اشتراک گذاری

بدترین خاطره رو هم اینجا بنویسمناراحت جمعه ساعت 5 بعدازظهربودکه دو سه بار بالا اوردی بردیمت بیمارستان. کم کم داشتی بی حال می شدی. دیگه تو بیمارستان اونقدر بالا اورده بودی که چشات بسته بود.اصلا نا نداشتی سرتو بلند کنی. بردیمت اورژانس بهت سرم زدن.سرمت که تموم شد بغلت که کردم دوباره بالااوردی رو صورت منناراحت منم همش گریه می کردم. گفتن باید بستری شی.گریه همون جور تو بغلم بی حال بردمت بخش گذاشتم رو تخت اومدن سرمتو زدنناراحت همین جور بیحال افتاده بودی. روتختت روپام گذاشته بودمت.ازت خون گرفتن براازمایش.گریه میکردی.بعدش گفتن نمونه ادرار باید ازت بگیرم. کیسه ادرارو بهت بستن و من پوشکتو باز گذاشته بودم که مثلا نمونه بگیرم که یهو دیدم پاهام گرم شد. کل تخت خیس شد.زیرت پتو پهن کردم همون جوری تا صبح نشستمناراحتتوام بی حال اصلا چشاتو باز نمیکردی.

تا صبح یه دقیقه هم نخابیدم. صبح دیدم خیلی بیتابی میکنی یه خورده می می دادم بهت.تویی که میمی نمیخوردی چسبیده بودی به من ول نمیکردیناراحتشنبه عصر حالت یخورده بهتر شده بود. شیر دادم بهت. یک شنبه هم مرخصت کردم. خدایا شکرتناراحتتواین دوروز اندازه دوسال پیرتر شدم. مخصوصا ادم تنها باشه و کسی و نداشته باشه کمکت کنه.مخصوصا ساعت ملاقات کسی نباشه بیاد عیادتت.

ترخیص که شدی عصرش مامان جون و باباجون رسیدن.اومدن که تو دوروز نری مهد کودک.و تو رفتی بغل باباجون و نیومدی پایینقلب

 

باباجون برات یدونه شالو کلاه و یه پاپوش گرم برا زمستون برات خریده که اوناروپات کنم که رو سنگ که پاهاتو میذاره سردشون نشهقلب دست گلش درد نکنه

 

الانم که زنگ زدم خونه رو پاهای مامان جون لالاش کردیقلب

اینم یه عکس از بیمارستان.البته اینجا حالت بهترشده بود.خدا کنه دیگه هیچ وقت مریض نشی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نارگل
22 مهر 92 9:14
ایشالا هیچ وقت مریض نشی نیلا جون ندا دلم ترکید خدا حفظش کنه....
فسقل
22 مهر 92 16:23
اخیه عزیزم ایشا...که حالش زود زود خوب بشه
بابا علیرضا
23 مهر 92 12:56
عشق و نفسم هستین
محبوبه مامان ترنم
28 مهر 92 13:13
الهی که هیچ وقت هیچ بچه ای مریض نشه. خدا را شکر که تموم شده اون روزها و الان حالش خوبه. واقعا غریبی و تنهایی خیلی بده. من کاملا درکت می کنم.