نیلانیلا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

به امیداین که این وبلاگ بعدها یاداورخاطرات کودکیت باشد

تولد نیلاجون با تاخیر در 26 دی ماه

1392/11/9 13:15
نویسنده : مامان ندا
441 بازدید
اشتراک گذاری

ناگفته نماند مهمونا قرار بود ساعت 6 بیان و تو بعد از مدت ها دوباره ساعت 4 دیدیم حالت بد شده و حالت تهوع داری و قراره بالا بیاری. ساعت 4 بردیمت دکتر.دکتر 5 اومد و یه امپول ضد تهوع زدیم برات.

خونه که رسیدیم زنگ خورد و عمو اینا و مامان بزرگ و پدربزرگ نیلا اومدن درحالیکه من هنوز اماده هم نشده بودم.ناراحت توهم بیحال همینطوری دادم مامان جون گذاشت رو پاهاش و خوابیدی. هی بیدار میشدی و گریه میکردی.خلاصه همه مهمونا اومدن و تو توی اتاق همچنان رو پای مامان جون بودی. و من پشیمان از گرفتن تولد و ناراحتناراحت. تا اینکه ساعت شد 8 و تو بالا اوردی و من گریه کردم و تو حالت خوب شد. میشه گفت از ساعت 8 تولد شروع شد و تو شروع کردی به نانایقلب. لباساتو تنت کردم و لی حتی موهاتم شونه نکردم.خمیازه ولی حسابی خوش گذشت بعد از ساعت 8. نانای هم کردیم.

مامان جون اینا بودن

دایی اینا

عمو اینا

مادر بزرگ و پدربزرگت

پسرخاله شوشو با خانومش

 

 

 

اینم کیکتخوشمزه

 

اینم کادوها که همشون پول و کارت هدیه بود جز کادوی من و بابایی و باباجون. من و بابایی برات عروسک و لباس خریده بودیمو باباجون برات زنجیروپلاک طلاخوشمزه.  کادوها  جمعا به مبلغ یک میلیون تومان به حساب بانکی نیلا خانم منتقل شدنیشخند

 

 

کادوی مامان و بابایی

 

میز شام.  دسرهارو بعدا روی میز گذاشتم که یادم رفت عکس بگیرم

سالار برادرزاده جیگرم رو پاهای مامانش و ایلیا برادرزاده شوشو

 

 

 

نیلادرحالیکه حالش خوب نیس

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان اميرعلي
10 بهمن 92 7:28
آخي نيلا جون...مبارك باشه تولدش...ايشالا هميشه سالم باشه و سايه ي مادر پدر بالاي سرش...
مامان آيلين
20 بهمن 92 2:06
تولدت مبارك نيلا جون خسته نباشي دوست جون
مهسا مامان بیتا جونی
21 بهمن 92 0:19
عزیز دلم تولدت مبارک باشه.ایشالله دیگه هیچوقت مریض نشی و همیشه شاد و شنگول باشی.