نیلانیلا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

به امیداین که این وبلاگ بعدها یاداورخاطرات کودکیت باشد

واکسن 6 ماهگی

چه روز بدی بود صبح بردیمت بهداشت واکسنتو از دوتاپات زدن.چنان جیغی کشیدی که دلم برات کباب شد مامانم  بعد اومدیم خونه بابایی رفت و من و تو تنها موندیم. مثل همیشه قطره استامینوفن و بانذرو نیاز بهت دادم ولی باز هر چی خورده بودی بالا اوردی.تبت رفته بود بالا یک سر گریه میکردی اصلا حال نداشته نمیذاشتی دست و پاتو با اب بشورم.تو گریه میکردی منم با تو اشک میریختم  خدا بچه هیچ پدرومادری رو مریض نکنه. الان می فهمم وقتی ما مریض میشیم مامان و بابام چی میکشن   خیلی روز سختی بود. فرداشم نرفتم سرکار تا حالت خوب بشه.از مهدتم زنگ زدن گفتن این نیلا خانوم خانوما کجاستتتتتتت   امروز حالت خوب شده و الان تو مهدی دوروز که تو خونه موندی ب...
2 مرداد 1392

روزانه ها

با سلام   اخبارجدید حاکی از اینه که نیلا موقع گریه قشنگ میگه مامان . باباییش میگه نیلا هم تورو هم منو فکر می کنه مامانیم برای همین فقط مامان میگه.  جدیدا هم یادگرفتی الکی گریه کنی بدون اینکه اشک از چشمات بیاد.  اصلا یه نانازی شده نگو .یاد هم گرفته غذا که میدی سیر که میشه شروع می کنه به فوت کردن غذا شیشه های ماشینم دودی کردیم که افتاب بهت نخوره عسلم ...
29 تير 1392

اخبار جدید حاصله

خبر جدید حاکی از اینه که من چند روزی هست چرخونک خریدم و شروع کردم به ورزش بعدش نیلا میگه دس دس مامانم میرقصه اینم البته بخشی از ورزشه روزی نیم ساعت! ولی بعدش شام میخورم  و بدین صورت حتی یک گرم هم وزن کم نکردم خبر دیگر اینکه نیلایی شنبه واکسن داره و من مرخصی گرفتم تا پیشش باشم.کاش سخت نباشه چون واکسن دوماهگی و چهارماهگی تو مامان جون بود و من نگرانی نداشتم ولی اینبار تنهام سریهای پیش قطره استامینوفن کارخونه حکیمو بهت میدادم چون هرمارگ دیگه ای رو برمی گردوندی.الان دوروزه دنبال این قطرم پیدا نمی کنم.اومدم تو سایت سرچ کردم دیدم نوشته این قطره غیرمجاز اعلام شده و خبر دیگر حاکی از اینه که تا حالا ببلاک ١ برات میگرفتم ...
20 تير 1392

بدون عنوان

از امروز مدل رفت و امدمون عوض شد. صبح ها باباییت میاره مارو میرسونه و برگشتنی هم میاد دنبالمون مارو میرسونه خونه بعد خودش با ماشین برمی گرده سرکارش. اتفاقا بهتر شد چون تو ماشین موقع رانندگی همش نگرانت بودم که خدای نکرده یهو محکم ترمز کنم و اتفاقی برات بیافته.ضمنا خونه که میرسیدیم از تو کریرت بر میداشتم میدیم خیس عرق شدی! ...
19 تير 1392